نظرات شما عزیزان:
من آشنايي ام که غـريبه من را نميشناسد
من غـريبه ام که آشنا من را نميشناسد
من آنم که هرکس يادگاري از درد بر دلم گذارد و رفتـــ
من آنم که هرچه زجـرم دادند کينه شان را به دل نگرفتم ؛
من آنم که از دل مينويسم اما انگار کسي دل ندارد که حرفم را بدانـد
مگر نگفتنـد: آنچه از دل بر آيــد لاجـرم بر دل نشيند؟
من گمشده اي در غــربتـــ يادها هستم
شاعــر نيستم اما شعــر ميگويم، خواننــده نيستم اما ميخوانم، مومــن
نيستم اما خــدا را عبادت ميکنم، نويسنــده نيستم اما مينويسم
من آنم که به هـر که محبتـــ کــردم از پشتـــ به من خنجــر زد!
من آنم که سـينه اش غمها براي گفتن دارد
من آنم که در اين دنيا بي ادعاستــــ
من آنم که به سادگي فرامـــوش ميشوم زودتـر از يک پلک زدن، آنچنان که
فراموشم کردند
دنياي من با اين همه گفتار سپيـدتـر از بـرفــــ استـــ چون اگر کسي را
نداشته باشم خدا را دارم و اوستــــ ياره واقعيه من
من آنم که کسي حتي نزديکانم مرا با اين نام نميشناسنــد
من آنم که ناشناس بودن را دوستــــ دارد!
باز ميخواهي بداني کي هستم !؟
به راسـتي من کي هستم !؟
بهترین خلایق ...
بهترین آفریده ...
بهترین بنده ...
پس بیا بهترین بندگی را هم بجا آوریم ...
خدا ما را بس است ...
فقط خدا و فقط خدا !
+نوشته
شده در جمعه 26 فروردين 1390برچسب:, ;ساعت;توسط benim adim ask; |
|